رویای من

وبلاگی در مورد هر چیزی که من دوست دارم بنویسم

رویای من

وبلاگی در مورد هر چیزی که من دوست دارم بنویسم

سوال احساسی

یه سوال احساسی ؟؟؟؟

2 نفر هم زمان دارن غرق میشن
اولی شخصی است که شما دوسش داری اما اون دوستت نداره
دومی کسیه که شما دوستش نداری اما اون تو را عاشقانه دوستت داره
اگر شانس نجات دادن هر دو به یک اندازه باشه
و شما فقط میتونی یکی رو نجات بدی
کدوم رو نجات میدی؟؟؟؟؟؟

تقلب ...

چند تا از روش های ما بچه محصل ها تو دوره ی امتحاناتمون..........

یه نمونه بارزش خودم........

احمقانه ترین سوال ها از مایکروسافت....

شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده*اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده*اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است:

....................

مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟

مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer

....................

مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!

....................

یک مشتری نمی*تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.

....................

مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.

....................

مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟

....................

مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟

....................

مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟  
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می*نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟

....................

مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می*کنم...
مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...

....................

کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من می*توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.

....................

کاربر: من نمی*توانم کانال*های تلویزیون را با مانیتورم عوض کنم.

....................

کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می*توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.

....................

کاربر: اینترنت من کار نمی*کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده*اید، همه سیم*های کامپیوتر را چک کرده*اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده*ام!

....................

کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی*گوید چون با من لَج کرده!

....................

مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.

....................

مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاه*تان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می*کنم من را ببیند؟
....................

کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟

....................

مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری: یک کامپیوتر سفید...

....................

مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

....................

مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی*تونه پیداش کنه...

....................

مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده!

....................

مرکز : الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...

....................

مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی*کنه. 
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه*ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!

....................
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می*تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می*کنید؟

انتخاب اسم از روی ناآگاهی...

تا به حال به معنی اسم های عربی که ما ایرانی ها روی فرزندانمان میگذاریم اندیشیده اید؟؟؟ خوب است که قبل از انتخاب اسم..معنی آنرا بفهمیم.
طبق آمار ثبت احوال ایران سالانه هزاران کودک غلامرضا- غلام عباس- غلامحسن -غلامعلی و غلامحسین نامیده میشوند.


هرگز یک عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! اعراب معنی غلام را میدانند. غلام از ریشه غلم می آید که به معنای بهره وری جنسی است! و غلام به پسربچه هایی می گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می نموده اند! بغلط به ما گفته بودند که غلام یعنی نوکر. درصورتیکه درزبان عربی نوکر را خادم میگویند! غلام وکنیز همطرازند!! از کنیزان و غلام بچه ها بهره جنسی می برده اند !!

نامهای دیگری چون کلبعلی، کلبحسین و غیره نیز رایج است- کلب یعنی سگ و کلب علی یعنی سگ علی و سگ حسین و غیره

معنی برخی دیگر از اسامی عربی:

بیشتر این لغت ها را در واژه نامه دهخدا دیدم و معنی آنها درست بود اگر شما هم شک دارین میتونید برین واژه نامه ببینین


کلثوم: زن خیکی
خدیجه: سقط جنین شتر
بتول: زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد
رقیه: بندگی کردن و غلامی نمودن
عذرا:زنی که همیشه باکره بماند
جعفر: جوی کوچک
ذبیح: چارپایی که گلویش را ببرند. گلو بریده .
عثمان: بچه مار .
صغری:حقیر
اصغر نیز از همین خانواده و ازریشه صغرا است، به معنای کوچکتر!

مقایسه کنید با معنی اسمهای ایرانی

منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد
دلارام : مایه آرامش دل
بهرام : پیروز
سهیلا: نورانی ترین ستاره
بهروز : خوشبخت
پروین :ستارگان درخشان
پوران : یادگار
روشن: نور
نوشا : گوارا و شیرین
مرجان : جان من - گلی دریایی
مینو : بهشت
رکسان : روشن
پریسا : همچون پری

اگه مردا عروس بشن...



برای دیدن بقیه عکس ها به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

غنچــــــــــــــــــــــــه......

غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد

         خار خندید و به گل گفت:

                                           سلام

و جوابی نشنید

                       ...خار رنجید ولی چیزی نگفت

ساعتی چند گذشت

                        گل چه زیبا شده‌بود.

دست بی‌رحمی آمد نزدیک

                     گل سراسیمه ز وحشت افسرد

لیک آن خار در آن دست خزید

         و گل از مرگ رهید.

                                     صبح فردا که رسید

خار با شبنمی از خواب پرید

                  گل صمیمانه به او گفت:

    سلام!

خوش خیال کاغذی.....

خیلی خوشکله حتما بخونیدش:

 

خوش خیال کاغذی...


دستمال کاغذی به اشک گفت: 

قطره قطره‌ات طلاست 

یه کم از طلای خود حراج می‌کنی؟ 

عاشقم! 

با من ازدواج می‌کنی؟ 

اشک گفت: 

ازدواج اشک و دستمال کاغذی! 

تو چقدر ساده‌ای 

خوش خیال کاغذی! 

توی ازدواج ما  

تو مچاله می‌شوی 

چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی 

پس برو و بی‌خیال باش 

عاشقی کجاست؟ 

تو فقط دستمال باش 

دستمال کاغذی دلش شکست 

گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست 

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد 

در تن سفید و نازکش دوید خون درد 

آخرش دستمال کاغذی مچاله شد 

مثل تکه‌ای زباله شد 

او ولی شبیه دیگران نشد 

چرک و زشت شبیه این و آن نشد 

رفت اگرچه توی سطل آشغال 

پاک بود و عاشق و صاف و زلال 

او 

با تمام دستمال‌های کاغذی 

فرق داشت  

چون که در میان قلب خود 

دانه‌های اشک داشت. 

                                         عرفان نظرآهاری

 

امتحان....

الان فصل امتحانات ما دانش آموز هاست و اینم شعری در وصف امتحان......



« شبهای امتحان »

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !

خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !

استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان

دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !

مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه

به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !

مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست

خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !

هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او

چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو

این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم

خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!

” مشروط الشعرا “

آیا واقعا حقوق زنان پایمال می شود؟



آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :


در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟


روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :

پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند

 
روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟

در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .

در دانشگاه :

پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند

در هنگام نمره گرفتن :

پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند

دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.

در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!

در مخ زدن :

پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.

هنگام خواستگاری :

پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند

هنگام ازدواج :

پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:

پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

کار کردن :

پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …

تست عشـــــــــــــــــــق

۱)  شما به طرف خانه ی کسی که دوستش دارید می روید . راه برای رسیدن دارید یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پراز مناظر زیبا و جالب . حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه ی محبوبتان انتخاب میکنید ؟ راه کوتاه یا بلند؟
۲) در راه ۲ مزرعه گل رز می بینید! یکی پر از رزهای سفید ودیگری پر از رزهای قرمز . سپس شما تصمیم می گیرید ۲۰ شاخه از رز ها را برای او بچینید . چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید ؟شما باید یا همه را یگرنگ و یا ترکیبی از دو رنگ را انتخاب کنید
۳) بالاخره شما به خانه ی او می رسید یکی از افراد خانه درب را به روی شما باز می کند شما می توانید از آنها بخواهید  که دوست شما را صدا بزنند . یا اینکه خودتان او را  خبر می کنید؟حال چکار می کنید؟
۴) شما وارد منزل شده به اطاق او می روید . ولی کسی آنجا نیست . پس تصمیم می گیرید  که رزها را همان جا بگذارید حال ترجیح می دهید آنها را  لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
۵) شب می شود . شما و او  هر کدام در اطاق های جدا گانه ای می خوابید .  . صبح زمانی  که بیدار می شوید به اطاق او می روید  . به نظر شما وقتی  که به آنجا می روید او خواب است یا بیدار ؟
سوال آخر ) وقت برگشتن به خانه است ، آیا راه کوتاه و ساده را انتخاب کنید؟ یا تر جیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بروید؟
.

.

.

.برای دیدن جواب ها به ادامه مطلب یروید